جدول جو
جدول جو

معنی حاجت خواه - جستجوی لغت در جدول جو

حاجت خواه
محتاج، نیازمند، حاجتمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاجت روا
تصویر حاجت روا
رواکنندۀ حاجت، آنکه حاجتش برآورده شده باشد، کامروا، برای مثال بسی بر بساط بزرگان نشستم / که یک نفس حاجت روایی ندیدم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - حاجت روا)
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا جَ)
یکی از رجال عصر تیموری. در حبیب السیر آمده است: ’و در خلال آن احوال ایلچی شاه شجاع از فارس رسیده و مکتوبی را که در وقت سکرات موت نوشته بود و اولاد خود را سفارش نموده رسانید. آن حضرت در جواب آن کتابت بمضمون آیۀ کریمۀ و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها، (قرآن 86/4). عمل فرمود. کریمه ای از خاندان مظفری را جهه امیرزاده پیرمحمد بن عمر شیخ خواستگاری کرد و حاجی خواجه را جهه اتمام آن مهم مصحوب ایلچی بشیراز فرستاد... و چون قرین سعادت و اقبال قبهالاسلام بلخ را محل نصب سرادقات جاه و جلال ساخت حاجی خواجه و ایلچیان که پیش از این جهه خواستگاری مخدره ای از دودمان مظفری بجانب شیراز رفته بودند بازآمدند و دختر سلطان اویس بن شاه شجاع را جهه شاهزاده پیر محمد بن عمرشیخ آوردند...’ رجوع به حبط ج 2 ص 138 و 139 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آنکه باج را از بازرگانان گیرد و بسر کار رساند:
اگر ترسی از رهزن و باج خواه
که غارت کند آنچه بیند براه.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
آب خانه. ادب خانه. مستراح. مبرز. مبال
لغت نامه دهخدا
(اَ قَهْ)
پادشاه. (آنندراج). افسرخواه. دوستدار و خواهندۀ تاج. تاج پرست:
روا رو برآمد که بگشای راه
که آمد نوآیین گو تاج خواه.
فردوسی.
رجوع به تاج پرست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باج خواه
تصویر باج خواه
آنکه از بازرگانان باج گیرد باج ستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت روا
تصویر حاجت روا
روا کننده حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج خواه
تصویر تاج خواه
افسر خواه دوستدار و خواهنده تاج تاج پرست، پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار